آتریناآترینا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

دفتر خاطرات آترینا

103 - آترینا در باغ گیاه شناسی (18/05/1392)

جمعه 18 مرداد عید فطر اعلام شد . ما هم از قبل رزرو کرده بودیم بریم باغ گیاه شناسی تو پیکان شهر. آترینا گلی حسابی خوشحال بود چون عمو حمید ، خاله مهرناز و باران خوشگله دختر عموش که آترینا عاشقانه دوستش داره و همینطور سینا و عمو غلامرضا همراه ما بودن.   بازدید از باغ حدود 2 ساعت طول می کشید که هم می شد پیاده رفت هم با ماشین . ما به خاطر باران و آترینا ماشین رو انتخاب کردیم. اینجا ورودی باغه و آترینا و باران  منتظر ماشین هستند. اینم ماشینی که باهاش تو باغ گشت زدیم. روی این دریاچه کلی نیلوفر زیبا بود. اینم بابایی آترینا این دو تا گل گلی عاشق ماشین ب...
26 مرداد 1392

102 - آترینا در برج میلاد (10/05/1392)

پنجشنبه شب دهم مرداد رزرو کرده بودیم بریم رستوران VIP برج میلاد. ساعت حدود 8:30 رسیدیم . تو محوطه پایین برج جشنواره برقرار بود و کلی شلوغ بود.رقص های محلی ، غرفه های نمایشگاه ، درشکه سواری خلاصه خیلی خبرا بود. سوار آسانسور شدیم و 4 طبقه هم از رستوران گردان بالاتر پیاده شدیم. اینجا دم آسانسور بودیم منتظر بودیم تا آسانسور بیاد پایین و سوار شیم. اینجا آترینا منتظر شامه! آقای عکاسباشی یه عکس ازمون گرفت تو محوطه تراس که 45  دقیقه طول کشید تا آماده شد. آترینا گلی تو این فاصله خوابید.   ...
18 مرداد 1392

101 - پیش تولد 4 سالگی آترینا (03/05/1392)

تولد آترینا گلی امسال مصادف شده بود با ماه رمضون و ما تصمیم گرفتیم جشن تولد رو بزاریم برای بعد از ماه رمضون ولی پنجشنبه سوم مرداد که رفتیم خونه بابا جون ، خاله نسترن و دایی نیما و باباجون آترینا گلی رو سورپرایز کردن و با کیک و شمع و فشفشه و بادکنک جشن تولد برگزار کردن. آترینا گلی خیلی خوشحال شد خصوصا اینکه خاله نسترن پیشنهاد داد که بریم دنیای بازی تا آترینا گلی خوشحال بشه. نکته جالب این بود که آترینا گلی در عین خوشحالی ناراحت بود از اینکه تولدش مهمونی نداره و همینطور کادو البته! اینم چند تا عکس از دنیای بازی! شام هم رفتیم رستوران دلچه ویتا تو قیطریه که آترینا گلی طبق معمول خوابید.   ...
18 مرداد 1392
1